عزيزدل برادر...
آن خر اسپيد پشمالو وآن بزغاله ي زيباي مشكي رابراي لحظه اي بنگر
نگاهي كن بز گر را ودستي بر سر ماستي بزآن آهوي بي شاخت بكش
عزيز دل برادرجان...
چه وهم انگيز ودلگيراست (پستاديم)
رتيل وعقرب آن كوه بس غدار وجرارند
ولي با اين همه آن وادي متروك
درونش جاي داده خاطرات تلخ وشيرينم
***
عزيز دل برادرجان...
به يادم هست وقتي ميشدم همبازي (كچليز)
تمام سعي من اين بود.كه دردستم بگيرم دمب اين موجودزيبا را
ولي او تيزتر ازمن به سان ماهي دريا
به زير سنگ لغزاني روان ميشد
ومن مسرور دنبالش.
***
عزيزدل برادر...
ظهرتابستان عجب ظهر دل انگيزيست
سكوتي حاكم است اينجا كه درجايي نمي يابي
نه انساني نه حيواني
فقط گاهي بخواند پشه اي موذي وياآيد صداي عرعري ازدره اي باريك.
***
عزيزدل برادر...
(گرچ گيره)انتظارت ميكشد
تا كه از راه بعيد باز آيي وبچيني واشهايش را
:: بازدید از این مطلب : 357
|
امتیاز مطلب : 233
|
تعداد امتیازدهندگان : 74
|
مجموع امتیاز : 74
عضو شوید
عضویت سریع
آمار
وب سایت:
آمار مطالب
آمار بازدید
